سایت بزرگ تکصدا نت

خوش آمدید نظر فراموش نشه...
با سلام ... ورود شمارا به وبلاگ سایت بزرگ تکصدا نت خوش آمد میگویم ... برای مشاهده کامل مطالب از آرشیو مطالب وبلاگ استفاده کنید.

عیدی

یادش بخیر وقتی بچه بودیم میرفتیم عید دیدنی خونه فامیلامون آخرش که میخواستیم از اونجا بیاییم منتظر عیدی بودیم اونام نمیدادن ما هم فکر میکردیم شاید یادشون رفته مجبور میشدیم دو سه بار بند کفشمونو باز کنیم تا شاید فرجی بشه !
[ شنبه 29 / 12 / 1391برچسب:, ] [ 1 بعد از ظهر ] [ اسماعیل قاسمی ]
[ ]

شاعر می فرماید

زن زیبا بود دراین زمونه بلا،الهی هیچ خونه ای بی زن نمونه بلا! درجایی دیگه می فرمایند:بلا ای بلا ی بلا دخترمردم! درجای دیگر:بلابلابلابلابلابلا واسه تو میخرم طلا ملا! نتیجه اینکه شاعرنداریم که. یه مشت دخترباز داریم لامصب !!! 
[ دو شنبه 26 / 12 / 1391برچسب:, ] [ 1 بعد از ظهر ] [ اسماعیل قاسمی ]
[ ]

مرد فقیری که همسرش کره می ساخت!

مرد فقیرى بود که همسرش کره مى ساخت، آن زن کره ها را به صورت دایره های یک کیلویى مى ساخت. مرد آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت و در مقابل مایحتاج خانه را مى خرید. روزى مرد بقال به اندازه کره ها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند. هنگامى که آنها را وزن کرد، اندازه هر کره ۹۰۰ گرم بود. او از مرد فقیر عصبانى شد و روز بعد به مرد فقیر گفت: دیگر از تو کره نمى خرم، تو کره را به عنوان یک کیلو به من مى فروختى در حالى که وزن آن ۹۰۰ گرم است.مرد فقیر ناراحت شد و سرش را پایین انداخت و گفت: ما ترازویی نداریم و یک کیلو شکر از شما خریدیم و آن یک کیلو شکر را به عنوان وزنه قرار مى دادیم .یقین داشته باش که:به اندازه خودت برای تو اندازه مى گیریم!
[ دو شنبه 26 / 12 / 1391برچسب:, ] [ 1 بعد از ظهر ] [ اسماعیل قاسمی ]
[ ]

عشق نابینا

دختري بود نابينا
که از خودش تنفر داشت
که از تمام دنيا تنفر داشت
و فقط يکنفر را دوست داشت
دلداده اش را
و با او چنين گفته بود
« اگر روزي قادر به ديدن باشم
حتي اگر فقط براي يک لحظه بتوانم دنيا را ببينم
عروس **** گاه تو خواهم شد »


ادامه مطلب
[ جمعه 23 / 12 / 1391برچسب:, ] [ 1 بعد از ظهر ] [ اسماعیل قاسمی ]
[ ]

فقر

روزی یک مرد ثروتمند، پسر بچه کوچکش را به یک ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آن جا زندگی می کنند چقدر فقیر هستند . آن ها یک روز و یک شب را در خانه محقر یک روستایی به سر بردند .
در راه بازگشت و در پایان سفر ، مرد از پسرش پرسید : نظرت در مورد مسافرت مان چه بود


ادامه مطلب
[ جمعه 23 / 12 / 1391برچسب:, ] [ 1 بعد از ظهر ] [ اسماعیل قاسمی ]
[ ]

خواستگار

دختر : مامان خواستگاری که میخواد بیاد ازم ۲۳ سال بزرگتره! مادر : چی میگی؟ میخوای با یکی همسن بابات ازدواج کنی ؟ دختر : بهم گفته میخواد زنشو طلاق بده. مادر : مگه زنم داره ؟ دختر : آره سه تا هم بچه داره، مادر : وای خدای من ، آخ قلبم ! دختر : ولی خیلی پولداره ، چند تا برج ساخته که یکی از اونا برج میلاده ! مادر : بگو ببینم خیلی دوستش داری ؟!
[ چهار شنبه 21 / 12 / 1391برچسب:, ] [ 3 بعد از ظهر ] [ اسماعیل قاسمی ]
[ ]

اتوبان

داشتم تو اتوبان میرفتم دیدم یه بچه ای رو موتور خوابش برده بود و داشت می افتاد باباش هم اصلا حواسش نبود. رفتم کنارش هر چقدر بوق میزدم نمی فهمید. آخرش رفتم جلوش و سرعتمو کم کردم تا ایستاد بهش گفتم : پس چرا حواست به بچه ات نیس ؟؟؟ یدفعه دو دستی زد تو سرشو گفت : اصغر پس ننت کوووووووو؟؟!!!!
[ چهار شنبه 21 / 12 / 1391برچسب:, ] [ 3 بعد از ظهر ] [ اسماعیل قاسمی ]
[ ]

my compiuter

یه بار رفتم خونه یه بنده خدایی ویندوز عوض کنم، دختره بهم گفت اگه میشه مای کامپیوتر رو هم نصب کنید گفتم اونجوری هزینتون بیشتر میشه ها? گفت :چاره ای نیس! هیچی دیگه ، پول تک تک آیکونا رو جداگونه ازش گرفتم!
[ چهار شنبه 21 / 12 / 1391برچسب:, ] [ 3 بعد از ظهر ] [ اسماعیل قاسمی ]
[ ]

شما هم همینجورید؟

شما هم قبل از خاموش کردن لامپ وامیستین مسیر برگشت به جای خوابتون و جای گوشیتون رو از حفظ میکنین یا فقط من اینجوریم !؟
[ چهار شنبه 21 / 12 / 1391برچسب:, ] [ 3 بعد از ظهر ] [ اسماعیل قاسمی ]
[ ]

تفریح سالم پسرا

ﺗﻮ ﯾﻪ ﺟﻤﻊ ﭘﺴﺮﻭﻧﻪ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﻣﻮﺑﺎﯾﻞ ﯾﮑﯽ ﺯﻧﮓ ﻣﯿﺨﻮﺭﻩ ﺑﻘﯿﻪ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻣﯿﺸﻦ ﺗﺎ ﻫﺮ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﮐﺎﺭﯾﻮ ﮐﻪ ﺑﻠﺪﻥ ﺑﮑﻨﻦ! ﯾﮑﯽ ﺻﺪﺍﯼ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﺭﻩ . . . ﯾﮑﯽ ﻣﯿﮕﻪ ﺳﯿﮕﺎﺭﺍ ﺩﺳﺖ ﺗﻮﺋﻪ؟ ﻭ ﻏﯿﺮﻩ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻨﯽ ﻧﯿﺴﺖ . . . ﺍﻭﻥ ﯾﺎﺭﻭ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺗﻠﻔﻦ ﺣﺮﻑ ﻣﯿﺰﻧﻪ ﻗﺮﻣﺰ ﻣﯿﺸﻪ . . . ﺑﻘﯿﻪ ﻣﯿﺨﻨﺪﻥ ﻭ ﺍﯾﻦ ﻣﯿﺸﻪ ﺗﻔﺮﯾﺢ ﺳﺎﻟﻢ .
[ دو شنبه 19 / 12 / 1391برچسب:, ] [ 4 بعد از ظهر ] [ اسماعیل قاسمی ]
[ ]

مردای امروز

قبلنا می‌گفتن مرد باید ایستاده بمیرد یا با گلوله سربی توی سینه مردای امروزم زیر موچین و بوتاکس و پروتز و عمل بینی‌ جون ندن خیلیه !
[ دو شنبه 19 / 12 / 1391برچسب:, ] [ 4 بعد از ظهر ] [ اسماعیل قاسمی ]
[ ]

پسـرا موجـوداتِ شــادی هستـن؛ چـــــــرا ؟؟ ۱- اسم فامیلیشـون رو همیشه نگه میدارن ! ۲- مُکالماتِ تلفـنی شـون ۳۰ ثانیه بیشترنیست ! ۳- برای یه سفـر ۵ روزه یه شلوار جین کافیـه ! ۴- اگر جایی دعوت نشدن قهـر نمیکنن ! ۵- در طولِ زندگی نیازی به تغییـر مدل مو ندارن ! ۶- برای ۲۵ نفر در عرض ۲۵ دقیقه سوغاتی میخرن ! ۷- اگر به مهمونی برن و لباسـشون با دیگری یکی باشه ، ضد حال براشون نمیشه بلکه با طرف دوست میشن .
[ دو شنبه 19 / 12 / 1391برچسب:, ] [ 4 بعد از ظهر ] [ اسماعیل قاسمی ]
[ ]

خودکشی

پسر : کجا میری ؟ دختر : میرم خودکشی کنم. پسر : پس چرا اینقد آرایش کردی ؟ دختر : آخه فردا عکسم تو روزنامه ها چاپ میشه !
[ دو شنبه 19 / 12 / 1391برچسب:, ] [ 4 بعد از ظهر ] [ اسماعیل قاسمی ]
[ ]

منویادته

دختره ﺍﺱ ﺍﻡ ﺍﺱ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ: ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻭستت ﺩﺍﺭﻡ! هنوز ﻣﻨﻮ ﯾﺎﺩﺗﻪ؟! ﻧﻮﺷﺘﻢ: ﻧﻮﭺ ! ﺍﺱ ام اس ﺩﺍﺩﻩ: ﺣﺪﺱ ﺑﺰﻥ! ﻧﻮﺷﺘﻢ: پریسا؟ آزاده؟ نیوشا؟ ریحانه؟ عسل؟ نمی دﻭﻧﻢ ﻭﺍلا! خودت بگو ﮐﺪﻭﻣﺸﯽ؟ دختره ﮔﻮﺷﯿﺸﻮ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩ، دیگه هم جواب نداد! دختره ﺭﻭﺍنی ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ! ﻓﻘﻂ ﺑﻠﺪند ﺑﺎ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕِ پاک ﻣﺎ پسرها ﺑﺎﺯﯼ کنند!
[ دو شنبه 19 / 12 / 1391برچسب:, ] [ 4 بعد از ظهر ] [ اسماعیل قاسمی ]
[ ]

گوگل

نحوه جستجو در گوگل : پسرا : دانلود آلبوم جدید شادمهر... دخترا : آلبومی که تو ماشین دوستم میخوند رو می خوام !
[ دو شنبه 19 / 12 / 1391برچسب:, ] [ 4 بعد از ظهر ] [ اسماعیل قاسمی ]
[ ]